کد خبر:4172
پ
مرثیه ای بر آبادان و خرمشهر

حیف آبادان و خرمشهر…

سرویس پارسی نویسی منبع خبر 💦حیف خوزستان سرزمین آب و آتش زاده‌ی خورشید و نخلستان خسته اما همچنان با ناامیدی قهر حیف آبادان و خرمشهر… ☀️حیف خوزستان خانه‌ی رود و پل و پیوند حیف شبهای خوش اروند با نسیم نفت و نخل و نهر حیف آبادان و خرمشهر… 💦حیف بوی شرجی بندر گرچه گاهی خسته […]

سرویس پارسی نویسی منبع خبر

💦حیف خوزستان
سرزمین آب و آتش
زاده‌ی خورشید و نخلستان
خسته اما همچنان با ناامیدی قهر
حیف آبادان و خرمشهر…

☀️حیف خوزستان
خانه‌ی رود و پل و پیوند
حیف شبهای خوش اروند
با نسیم نفت و نخل و نهر
حیف آبادان و خرمشهر…

💦حیف بوی شرجی بندر
گرچه گاهی خسته و دلگیر،
خاطرات شاد ایام قدیمش مانده در باور
حیف “بهمنشیر”
مثل “مینو” دامنش در هر کران سرسبز
از عرق، رخساره اش گلگون
صبحگاهان در مسیر دشتها ناقوس بیداری
با شمیم شور و شیرین و شریف شط
همچو کارون، پادشاه رودهای تا ابد جاری
رهسپار بحر
حیف آبادان و خرمشهر…

☀️حیف بوی لنج
سکر بازاری که آغشته ست با ادویه و ماهی
شهرهایش میزبانی زخمی و خندان
روستایش چشم در راه غریبی خسته تا یک دم بیاساید
بر حصیری نرم چون خواب شبانگاهی
مردمی چشم انتظار رونقی شاید
دیده داغ از دهر
حیف آبادان و خرمشهر…

💦مردمی با لحن چون شعر عرب، شیرین
با کلامی مثل نخلستان، پر از مضمون
لهجه هاشان چون رطب، شیرین
گرچه خندان، مانده باقی تلخی آوار غم در کامشان چون زهر
حیف آبادان و خرمشهر…

📝افشین علا

منبع
پارسی نویسی
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید