شمس یا خورشید تابناک تبریزی از بزرگان پشمینه پوش و خداشناسی سده هفتم
به کوشش محمد ابولیان نوروزی دبیر پارسی نویسی منبع خبر «بن مایه رویداد» امروز هم دراین درگاه پارسی نویس گشتی کوتاه خواهیم داشت برزندگی شمس تبریزی» وی یکی ازسروده سرایان بزرگ پارسی گواست،که به سال ۵۶۲ خورشیدی در شهر ادب پرور تبریزچشم به جهان گشود،او ازبزرگان صوفی گری است، شمس تبریزی از بزرگان خرقه( پشمینه […]
به کوشش محمد ابولیان نوروزی دبیر پارسی نویسی منبع خبر «بن مایه رویداد» امروز هم دراین درگاه پارسی نویس گشتی کوتاه خواهیم داشت برزندگی شمس تبریزی» وی یکی ازسروده سرایان بزرگ پارسی گواست،که به سال ۵۶۲ خورشیدی در شهر ادب پرور تبریزچشم به جهان گشود،او ازبزرگان صوفی گری است، شمس تبریزی از بزرگان خرقه( پشمینه پوش) و خداشناسی سده هفتم می باشد،از پیروان شیعه دوازده امامی…..
………………………………………………………………..
امروزازاین درگاه فرهنگ پارسی»گشتی کوتاه خواهیم داشت برزندگی شمس تبریزی» وی یکی ازسروده سرایان بزرگ پارسی گواست،که به سال ۵۶۲ خورشیدی در شهر ادب پرور تبریزچشم به جهان گشود،او ازبزرگان صوفی گری است، شمس تبریزی از بزرگان خرقه پشمینه پوش و خداشناسی سده هفتم می باشد، از پیروان شیعه دوازده امامی و از آموزگاران و دوستان مولانا جلال الدین بود.
▫️ نام وی محمد بن علی بن ملک داد تبریزی می باشد.
▫️نام پدرش خاوند علاءالدین بوده است که در نوشتار خود پدر و مادرش را آدم های مهربان و دل نازک برشمرده است و اینکه آنهاوی را نازپرورده به بار آورده اند.
▫️آموزگاران و دیدارهای های شمس
شمس خونجی از آن دسته استادانی بود که شمس تبریزی در نزدبه اودانش اندوزی پرداخت است.او سپس به پیروی ازدانش واندیشه های نام آواران پرداخته و در نزد بزرگانی چون پیر سجاسی و ابوبکر زنبیل باف تبریزی (سله باف)دانش خداشناسی آموخته است.
◻️راهی شدن شمس برای دانش اندوزی
او که زمانهای زیادی از مریدان ابوبکر زنبیل باف در تبریز بود پس از چندی برای بالابردن دانسته های خود در شهرهای گوناگونی رفت و آمد داشته و به شاگردی دانشمندان آموزگاران دیگری درآمد..
از آن دسته می توان به شهاب هریوه، فخر رازی،اوحدالدین کرمانی و محی الدین ابن عربی یاد کرد که نزد آنها به فراگیری دانش گوناگون صوفیگری پرداخته است.
◻️از حلب تا بغداد
از پیشینه رفتن وی به حلب و عراق آگاهی چندانی در دسترس نیست اما گفته شده یک سال دو ماه درآموزشگاهی با پوشیدن نمد سیاهی به کارهای سخت و دوری گزینی ازکارهای روزانه زندگی و… دست کشیده بود. او سپس راهی بغداد شده و به دیدار اوحدالدین کرمانی (از صوفیان و رباعی گویان) که یکی از بزرگان این شهر بوده می رود..
◻️ دیداربا مولانا
این دانشمند و خداشناس»در سال ۶۲۲زمانی که ۶۰ساله بود در شهر قونیه ترکیه با مولاناسروده سرای بزرگ ایرانی که۴۰ سال داشت،آشنا شده و او را شیفته خودمی سازد… وی روش ویژه ی در عرفان یاخداشناسی داشت و ازراه آموزههای خود به مولانا،تلاش کرد که او را با روش خود برای نزدیکی به خداوند آشنا کند..
▪️اما مریدان وی پیوند ریشه دار میان او و مولانا را تاب نمی آورند و با آزار هایشان او را چند بار وادار به ترک قونیه می کنند.
🔸شمس تبریزی و مولوی
شمس تبریزی که دلبسته جهان گردی بود و زندگی خود را در گشت و گذارسپری میکرد و در یک جا آرام نمیگرفت، آنچنان که در نوشتار افلاکی آمده «مردم گردش دوست او را بسان پرنده ی می پنداشتند که به ماندن و زندگی یکنواخت در یک جای آرام نمی گرفت، شمس تبریزی در سال ۶۴۲ به قونیه رسید.با مولوی دیدار کرد و با اندیشه نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی ازدانشمندان و پاکان آموزشگاه بود.در آن زمان به آموزش دانش دینی می پرداخت، و در چهار آموزشگاه نام آور آموزش می داد و شاگردان و دیگر اساتید در رکابش پیاده میرفتند.با دیدار شمس تبریزی، مولوی جامه اش را دگرگون کرد،دانش اندوزی را یکسو کنار گذاشت و به ستایش و سرایش روی آورد.برای مردم قونیه بویژه پیروان مولانا دودرگونی زندگی و پیوند میان او و شمس تبریزی سنگین و باور ناکردنی بود. مردم و دانشمندان به خشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر به دشمنی او بستند. شمس تبریزی پس از شانزده ماه در سال ۶۴۳ بی آنکه کسی بداند، قونیه را ترک کرد. اندوه و ناراحتی مولوی در آن زمان بیکرانه بود. سرانجام نامهای از شمس تبریزی رسید و روشن گشت که او در شام است.مولوی فرزند خود سلطان ولد را با بیست تن ازیاران را برای بازگرداندن او فرستاد. شمس تبریزی در ۶۴۴ با پذیرش باشکوه به قونیه بازگشت. تا مولوی غرق در شور و شادی و سرور شود. اما این شادمانی ها دیری نپایید. باز آتش کینه و… بالا گرفت و رنجها و آزارها به شمس تبریزی رسید. او با همه دوستی و دلبستگی که به مولانا داشت،بازهم قونیه را ترک کرد. به مولانا میگفت:«سفر کردم آمدم و رنجها به من رسید که اگر قونیه را پر زر کردندی به آن کرا نکردی، الا دوستی تو غالب بود… سفر دشوار میآید، اما اگر این بار رفته شود چنان مکن که آن بار کردی» به سلطان ولد فرزند مولوی که نزدیک ترین مرید و همراز او بود بارها میگفت:
▪️خواهم این بار آنچنان رفتن که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز ندهد کس نشان ز من هرگز
سالها بگذرد چنین بسیار کس نیابد ز گرد من آثار
در سال ۶۴۵ شمس تبریزی بی آنکه کسی آگاه شود قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. مولوی بیتاب پیوسته در جستجوی آگاهی ازشمس تبریزی بود. بارها کسانی به او مژده میدادند که شمس تبریزی را درشام دیدهاند و او مژدگانیها میداد.با همین اندیشه ها به امید یافتن شمس تبریزی دو بار به شام رفت اما نشانی از او نیافت.شمس تبریزی به سلطان ولد گفته بود و چند بار این سخن را گفته بودکه این بار پس از ناپدید شدن به جایی خواهد رفت که کسی نشانی از او نیابد.
◻️شمس تبریزی و همسرش
شمس تبریزی سال۶۴۲ درست در۶۰ سالگی با کیمیا خاتون ۲۵ساله دختر محمد شاه که دخترخوانده مولانا» بود پیوند زناشویی بست،کراخاتون مادر کیمیا خاتون،پس از مرگ محمد شاه به همسری مولانا درآمده بود.
▪️برآیند زندگی شمس و کیما خاتون یک فرزند بنام حجیب شکربر است
◻️ ناسازگاری با همسر جوان
شمس پس از این پیوندی دیر هنگام،به شوند بدبینی و رفتار سختگیرانه ی با همسر جوانش که ۳۵سال از وی کوچکتر بود. در پایان برپایه یاداشت های بدست آمده، بانی مرگ کیمیا خاتون»شده است.
◻️ نسک کیمیا خاتون
درباره پیوند شمس و کیمیا خاتون به اندازه ی نوشتاری هست که بانو سعیده قدس نویسنده نسک کیما خاتون به پژوهش زوایای دیگر از زندگی شمس و همسرش پرداخته است.
◻️ترک مولانا
پس از درگیری و تنگ چشمی مریدان مولانا نسبت به زندگی شمس در قونیه، شمس تبریزی برآن شد مولاناراترک کند،و از قونیه به سوی جایی که گفته نشده راه می افتد..
◻️در پایان و پس ازآن به شوند مرگ وی درخوی از شهرهای آذربایجان، برپایه دیدگاهی او پس از قونیه ترکیه به ایران بازگشته است..
◻️نوشتار شمس تبریزی
این نوشتار دسته ای از سخنان گرد آمده از او در نشست ها، پرسش و پاسخ هایی است که میان او و مولانا و یا مریدان وی برگرفته شده است…
نوشتار شمس به پنج بخش اندیشه و زندگی و خانواده شمس، پیوندشمس بامولانا، داستانها،روایات،یاد کرد بزرگان وآموزه هادسته بندی می شوند.
◻️پیوندمیان نوشتار شمس با مثنوی مولوی
به نوشته بدیع الزمان فروزان فرپیوند قوی میان نوشتار شمس با مثنوی مولوی است و مولوی بسیاری ازنوشتار، همچون داستانها و نوشتار شمس را در مثنوی خود آورده است
◻️مزارشمس تبریزی
مزار شمس تبریزی در بخش امامزاده شهر خوی در استان آذربایجان می باشد.
◻️رازنهفته آرامگاه شمس تبریزی
فرانکلین لوئیس فرانکلین لوئیس استاد ادبیات پارسی آمریکا می گوید به شوند فراوانی گفته های راست وناراست، شناسایی آرامگاه شمس رابه گونه ای سخت می داند.به گفته او اگرچه گواهی به روشنی اینکه مزار شمس درخوی در دست نیست،اماگواهی هم در رد کردن این موردنیست..
وی به شوند باپیشینه بودن منار مزار شمس در خوی که پیشینه آن به سال۱۴۰۰ میلادی بر می گردد و با دیدگاه به نداشتن هرگونه گواهی،خوی را پایانی بر زندگانی شمس می داند..
◻️آرامگاه در قونیه یاخوی..!
با اینکه روایات و بن مایه های بسیار ازخاک سپاری شمس و مزار او در خوی می باشد،اما احمد افلاکی از مثنوی خوانان خانقاه مولویه در نبیک مناقب العارفین می نویسید که شمس درخاک قونیه آرمیده است.به همین شوند یک آرامگاه از شمس تبریزی نیز در شهر قونیه،در سده ۱۳ساخته شده است.
اما آنچه بر روایات است به شوند آزارهای مریدان مولانا درقونیه،شمس به هنگام رفتن از قونیه به مولانا گفته اگر قونیه را پر از زر کنی هرگز دیگر به آنجا باز نخواهم گشت.
◻️دیوان شمس
دیوان شمس یا دیوان شمس تبریزی که به دیوان بزرگ هم آوازه یافته است از سروده های مولانا می باشد که بخش بزرگ این غزل ها را مولانا برای پیر و استاد خود شمس تبریزی سروده است.
◻️شمس تبریزی و همسرش
شمس تبریزی سال ۶۴۲ درست در۶۰ سالگی با کیمیا خاتون ۲۵ساله دختر محمد شاه که دخترخوانده مولانا» بود پیوند زناشویی بست، کراخاتون مادر کیمیا خاتون، پس از مرگ محمد شاه به همسری مولانا در آمده بود.
▪️برایند زندگی شمس و کیما خاتون یک فرزند بنام حجیب شکربر است
◻️ ناسازگاری با همسر جوان
شمس پس از این پیوندی دیر هنگام، در ۶۰سالگی به شوند بدبینی ورفتار سخت گیرانه با همسر جوانش که ۳۵سال ازوی کوچکتر بود. در پایان برپایه روایاتی بانی مرگ کیمیا خاتون شده است.
◻️ نسک کیمیا خاتون
درباره پیوند شمس و کیمیا خاتون به اندازه ی روایات هست که بانو سعیده قدس نویسنده نسک کیما خاتون از دریچه دیگر به زندگی زناشویی پیرتبریزی و همسرجوانش پرداخته است.
◻️ترک مولانا
پس از درگیری و تنگ چشمی مریدان مولانا به زندگی شمس در قونیه،شمس تبریزی برآن شد مولانارا ترک کند، و از قونیه به سوی جایی که گفته نشده راه می افتد.
◻️در پایان و پس ازآن به شوند مرگ وی درخوی از شهرهای آذربایجان ،برپایه دیدگاهی او پس از قونیه ترکیه به ایران بازگشته است.
◻️نوشتار شمس تبریزی
این نوشتار دسته ای از سخنان شمس گرد آمده از نشست ها، پرسش و پاسخ هایی است که میان او و مولانا و یا مریدان وی برگرفته شده است…
نوشتار شمس به پنج بخش اندیشه و زندگی و خانواده شمس،پیوندشمس بامولانا، داستانها، روایات، یادکرد بزرگان وآموزه هادسته بندی می شوند.
◻️پیوندمیان نوشتار شمس با مثنوی مولوی
به نوشته بدیع الزمان فروزان فرپیوند قوی میان نوشتار شمس بامثنوی مولوی است و مولوی بسیاری ازنوشتار،همچون داستانهاونوشتار شمس را در مثنوی خود آورده است..
🔸روایتها در مورد سرانجام شمس تبریزی فراوان است.برخی براین باورند وی به شوندسالخوردگی درگذشته است. دارند و برخی دیگر نوشته اند شمس تبریزی به دست پسربزرگ مولانا کشته شد.بسیاری هم نیز به پنهان شدن شمس تبریزی باورمندهستند.
◻️مزارشمس تبریزی
مزار شمس تبریزی دربخش امامزاده شهر خوی در استان آذربایجان غربی می باشد.
◻️رازنهفته آرامگاه شمس تبریزی
فرانکلین لوئیس فرانکلین لوئیس استاد ادبیات فارسی آمریکا می گویدبه شوند فراوانی روایات راست وناراست، شناسایی آرامگاه شمس رابه گونه ای سخت می داند.به گفته او اگرچه گواهی باورمندی دال بردرستی مزار شمس در خوی دردست نیست،اماگواهی هم در رد کردن این موردنیست..
وی به شوند به قدیمی بودن گلدسته مزار شمس در خوی که پیشینه آن به سال۱۴۰۰ میلادی بر می گردد و بادیدگاه به نداشتن هرگونه گواهی ،خوی راپایانی برزندگانی شمس می داند..
◻️آرامگاه شمس در قونیه با اینکه روایات و بن مایه های بسیاری ازبه خاک سپردن شمس و مزاراو در خوی می باشد، اما احمد افلاکی از مثنوی خوانان خانقاه مولویه درنبیک مناقب العارفین می نویسید که شمس درخاک قونیه آرمیده است!..به همین شوند یک آرامگاه ازشمس تبریزی نیزدرشهر قونیه،درسده۱۳ساخته شده است اما آنچه بر روایات است به شوند آزارهای مریدان مولانا درقونیه، شمس به هنگام رفتن ازقونیه به مولانا گفته اگر قونیه را پر اززرکنی هرگز دیگر به آنجا باز نخواهم گشت.
◻️دیوان شمس
دیوان شمس یا دیوان شمس تبریزی که به دیوان بزرگ هم آوازه یافته است ازسروده های مولانا می باشد که بخش بزرگ این غزل ها را مولانا برای پیرواستاد خود شمس تبریزی سروده است.
▪️نوشتار شمس تبریزی
نوشتاربجای مانده از شمس تبریزی،دسته ای از سخنان و روایات دلپذیر است که در دوران زندگی شمس تبریزی در قونیه (از سال ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس ازدوره ی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ ق)که بر زبان وی رانده شده است،که باتلاش مریدان مولانا جلالالدین محمد بلخی با یادداشتهایی پراکنده گردآوری گردیدهاست.ازهم گسیختگی و بریدگی این نوشتار پیداست که این نبیک راشمسالدین خود به نگارش درنیاورده بلکه همان یادداشتهای روزانهٔ مریدان است که اندازه ی بابی ادبی فراهم شده اند.به نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر: «میان نوشتار شمس با مثنوی مولوی پیوندی قوی است و مولانا بسیاری ازواگویه،داستانها ونوشته هایش را در مثنوی خود آورده است.»محمد علی موحد ویرایشگرنوشتار شمس نیز در پژوهشهای خویش دیدگاه فروزانفر را راستی آزمایی کردهاست.گفتنی است بیشتر یاران ادب شمس پژوهی را به دو دوره پیش وپس ازچاپ درست نگاری شمس باتلاش محمد علی موحد بخش میکنند و به این شیوه بر جایگاه بی مانند موحد درشمس پژوهی تأکید میورزند.محمد خدادادی نبیکی بانام «بازتاب اندیشههای شمس تبریزی در مثنوی مولوی» نگاشتهاند و به برایندی رسیده که بسیاری از گفتهها و اندیشههای مولوی در مثنوی معنوی،بازتاب سخنان و اندیشههای شمس تبریزی درنوشتار اوست.شمس خود ننوشتن خویش را این گونه روایت کرده است:«من نگارش رادوست نمی داشتم هرگز؛سخن را چون نمینویسم در من میماند و هردم مرا روی دگر میدهد.
▪️نوشتاراین نام آور را میتوان در چند بخش دسته بندی کرد:
▫️چهره ادبی و زندگی و خانواده شمس
▫️پیوند شمس با مولانا
▫️داستانها و روایات
▫️یادکرد بزرگان
▫️آموزهها
شمس در سخنانش،مهرورزی ویژه ی دربارهٔ عارفان بزرگ هم دوره و پیش از خود همچون بایزید بسطامی، جنید، شبلی، منصورحلاج، ابن عربی، شیخ اشراق، بهاءولد، اوحدالدین کرمانی و … و حتی خود مولانا داشته است که از زوایای های گوناگون دارای ویژگی می باشد.