کد خبر:4883
پ
بمناسبت روز ورود آزادگان به میهن:

گفتگوی منبع خبر با آزاده سید مهدی حسینی؛ از استان گلستان، شهرستان کردکوی، روستای بالاجاده” که همنشین رنج و گنج بود “

کاری از عبدالرسول جوادی بالاحاده به گزارش سرویس استانهای منبع خبر، زندگی اسرای عزیز ایرانی در اردوگاه های عراقی با تمام ماجراهایش شروع قصه هایی است که یکی از آموزه هایش ساخته شدن در سختی ها و استقامت ورزیدن در بحرانهای زندگی است. گفت و گوی منبع خبر با آزاده ای که چندسال اسارت در […]

کاری از عبدالرسول جوادی بالاحاده

به گزارش سرویس استانهای منبع خبر، زندگی اسرای عزیز ایرانی در اردوگاه های عراقی با تمام ماجراهایش شروع قصه هایی است که یکی از آموزه هایش ساخته شدن در سختی ها و استقامت ورزیدن در بحرانهای زندگی است.

گفت و گوی منبع خبر با آزاده ای که چندسال اسارت در مقابل چند دهه عمر ؛ از نظر زمانی خیلی به چشم نیاید ،اما عمق تاثیر گذاری این اتفاق تا همیشه با آزادگان است .

تاثیری که از آنان مردانی قوی و نستوه ساخته است و اینک الگوی صبوری برای جوانان و فرزندان این سرزمین به شمار می آیند.

در میدان بلا ؛ دلیران ایران زمین هر کدام آزمونی متفاوت دادند و اسارت آزمون شکستن و تحقیر برای خداست.ذره  ذره طعم مرگ را چشیدن است.

⚜سید مهدی حسینی آزاده سرافراز از فضای معنوی این آزمون اینگونه میگوید:

رمضان بسیار سخت می گرفتند ،همان تکه غذای نامطلوب را هم به زور میدادند اما هر طور که بود روزه مان را می گرفتیم .

سید مهدی از فرهنگ اثر گذار عاشورا بر اسرای ایرانی می گوید:
همه عشق ما این بود که محرم را برای حسین مشکی بپوشیم و گریه کنیم اما سیاه دلان حسین ستیز, داغ عزای حسین را به دلمان می گذاشتند . دو لباس داشتیم یکی آبی رنگ و تیره و دیگری سفید .

سید فاضل موسوی ارشد و مرد دوست داشتنی گروه می گفت حالا که اینطور است با لباس سیاه و تیره  به عزای حسین بنشینیم اما آن مزدوران این موضوع را متوجه شدند و دستور دادند همه اسرا لباس سفید بپوشند اما سید فاضل کوتاه نیامد؛ برهنه و شکنجه شدن را به جان خرید و با چسباندن تکه پارچه مشکی رنگ به سینه اش غم حسین را به سوگ نشست.

⚜سید مهدی ادامه داد :
چون نام ما در فهرست اسرا نبوده است جزء مفقودالاثر محسوب می شدیم به شدت به ما سخت می گرفتند؛ وضعیت بهداشتی ما افتضاح بود حمامی وجود نداشت؛ برای استحمام از آب سرد استفاده میکردیم. دستشویی نداشت .حوضچه ای بود که بچه ها در آن قضاء حاحت می کردند .

از دارو و درمان هم خبری نبود اگر کسی بیمار میشد باید خودبه خود خوب میشد .

سید مهدی از زمستانهای سرد و بی بخاری و تابستانهای سوزناک و خفه کننده بدون وسایل سرمایش میگفت و آزار و اذیت بعثیها که به عمد درب و پنجره را در زمستان باز می گذاشتند و تا سرمای بیشتری را تحمل کنیم .

منبع
سرویس استانها
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید